بهار ۱۳۷۸ نقطه آغاز داستان زندگی من است! مانند هر داستان زندگی دیگری، این داستان پیچ و خمها، بالا و پایینها و دنیای خودش را دارد!
اولین جایی که فهمیدم دغدغه من، دغدغه فرهنگ و هنر است، مدرسه راهنماییم بود! یادش بخیر! فتح شاهد!
مانند هر جوان همسنوسال دیگری، درسم را در رشته ریاضی و فیزیک دبیرستان دانش در قلهک خواندم و کارهای فرهنگی خود را نیز در کنارش دنبال کردم!
دنبال کردن رشته ریاضی و فیزیک در دبیرستان باعث شد تا در سال ۱۳۹۶ وارد رشته مهندسی ماشینهای صنایع غذایی دانشگاه تهران شوم! زیست در فضای دانشگاه تهران نگاه جدیدی به من داد. من را بیشتر با تواناییها، علاقهمندیها، دغدغهها و اثر آنها در جامعه آشنا کرد. با آن که مهندس ماشینهای صنایع غذایی بودن و کمک به چرخیدن چرخ صنعت کشور افتخار بزرگی است؛ اما تصمیم گرفتم راههای دیگری را امتحان کنم. برگشتم به راه فرهنگ و هنر!
این دغدغه را به صورت جدیتری دنبال کردم. علاقهمندی به فناوریهای روز در کنار این دغدغه باعث شد تا با عرصه رسانه بیشتر آشنا شوم. چند صباحی راه و رسم روزنامهنگاری را دنبال کردم. اما به سادگی میتوان فهمید فضای رسانه دنیای بسیار بزرگتری از روزنامهنگاری است! این است که در دوران دانشجویی فرصت را غنیمت شمردم و در تشکلهای دانشجویی مختلف نقشهای رسانهای را برگزیدم تا بتوانم با این حوزه بیشتر آشنا شوم. مهارتهایم را نیز در این زمینه تقویت کردم و دست آخر، برای تقویت مبانی آکادمیک، کارشناسی ارشد خود را در رشته مدیریت رسانه در دانشگاه سوره دنبال میکنم.
ماجراجویی من همچنان ادامه دارد! دنیای اقتصاد رسانهها، کسبوکارهای رسانهای، تضمین کیفیت در رسانهها و نقش کلانداده در جهان مدیریت رسانه برای من جذاب است! هیچگاه قرار نیست ماجراجویی و شوق آموختن من متوقف شود! باید یاد گرفت! باید بیشتر آموخت!
همین شوق آموختن بود که با تکیه بر تجربیات دوران مهندسی ماشینهای صنایع غذایی خواندنم و دانش و تجربیات کسبشده از فضای رسانه و ارتباطات، از آذر سال ۱۴۰۱ نیز بهعنوان کارآموز روابط عمومی وارد شرکت صنایع غذایی ماسترفوده، زیر مجموعه گروه صنعتی گلرنگ شدم و تا به امروز مشغولم!