alirezasaba@yahoo.com
هر آن چه که فکر میکنید باید به من بگویید، بفرمایید.
از ۱۲ آذر ۱۴۰۱ به عنوان کارآموز روابط عمومی وارد شرکت صنایع غذایی ماسترفوده (زیرمجموعه گروه صنعتی گلرنگ) شدم. پس از طی دوران کارآموزی و با عنوان مسئول روابط عمومی کار خود را با جدیت دنبال کردم.
در سال ۱۳۹۹ و با جمعی از دانشجویان فعال کانون رسانه باشگاه دانشجویان دانشگاه تهران را بازراهاندازی کردیم و بنده به عنوان دبیر این کانون انتخاب شدم.
از سال ۱۳۹۸ به عنوان مسئول روابط عمومی در اداره کل فرهنگی و اجتماعی دانشگاه تهران فعالیت کردم. تهیه و تدارک امور رسانهای رویدادها و پوشش خبری مناسب باعث شد تا در سال ۱۳۹۹ و با حکم دکتر زارع چاهوکی، مدیرکل فرهنگی و اجتماعی دانشگاه بهصورت ویژه بر روی همایشها و جشنوارههای این اداره کل فعالیت کنم.
با انتخاب دبیران کانونهای فرهنگی، هنری، دینی و اجتماعی دانشگاه تهران از ۲۰ آذر ۱۳۹۸ به عنوان دبیر شورا انتخاب و با حکم دکتر زارع چاهوکی، مدیرکل فرهنگی، به این سمت منصوب شدم. در سال ۱۳۹۹ با انتخاب مجدد اینجانب و حکم دکتر مجید سرسنگی، معاون فرهنگی دانشگاه در این سمت ابقاء شدم.
با حکم دکتر محمود نیلی احمدآبادی، رئیس دانشگاه تهران به عنوان عضو این شورا و نماینده کانونهای دانشجویی در شورا منصوب شدم. همچنین در کمیتههای اطلاعرسانی و رسانه و فرهنگی نیز عضویت یافتم.
از بهار ۱۳۹۷ و با شروع مجدد فعالیتهای کانون قرآن و عترت دانشکدگان کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران به عنوان دبیر کانون انتخاب شدم.
امروز دیگر اکثر اطلاعات را با چشمانمان دریافت میکنیم. به هر جا که برسیم این تصاویر است که حرف اول را خواهند زد. پس باید زیباترین تصاویر را بهترین کیفیت به مخاطب ارائه دهیم.
ابزارهای ارتباط امروز به ما این امکان را میدهند که پیاممان را نه از یک مسیر که از راههای مختلف به فهم مخاطبانمان برسانیم. موشنگرافی، کلیپ، پادکست و... بخشی از مسیرها هستند.
حتی در این عصر تکنولوژی کسانی که بتوانند تجارب خود را مکتوب کنند و در قالبهای مختلف ارائه کنند پیروز جنگ روایتها هستند. پس مینویسم! مینویسم برای جنگ روایتها...
برگزاری برنامههای فرهنگی و هنری اعم از جشنوارهها، نمایشگاهها، سمینارها و... نیازمند روحیهای خاص و تجربهای مشخص است. تجربه در بزنگاهها میتواند نجاتبخش یک برنامه باشد!
بهار ۱۳۷۸ نقطه آغاز داستان زندگی من است! مانند هر داستان زندگی دیگری، این داستان پیچ و خمها، بالا و پایینها و دنیای خودش را دارد!
اولین جایی که فهمیدم دغدغه من، دغدغه فرهنگ و هنر است، مدرسه راهنماییم بود! یادش بخیر! فتح شاهد!
مانند هر جوان همسنوسال دیگری، درسم را در رشته ریاضی و فیزیک دبیرستان دانش در قلهک خواندم و کارهای فرهنگی خود را نیز در کنارش دنبال کردم!
دنبال کردن رشته ریاضی و فیزیک در دبیرستان باعث شد تا در سال ۱۳۹۶ وارد رشته مهندسی ماشینهای صنایع غذایی دانشگاه تهران شوم! زیست در فضای دانشگاه تهران نگاه جدیدی به من داد. من را بیشتر با تواناییها، علاقهمندیها، دغدغهها و اثر آنها در جامعه آشنا کرد. با آن که مهندس ماشینهای صنایع غذایی بودن و کمک به چرخیدن چرخ صنعت کشور افتخار بزرگی است؛ اما تصمیم گرفتم راههای دیگری را امتحان کنم. برگشتم به راه فرهنگ و هنر!
این دغدغه را به صورت جدیتری دنبال کردم. علاقهمندی به فناوریهای روز در کنار این دغدغه باعث شد تا با عرصه رسانه بیشتر آشنا شوم. چند صباحی راه و رسم روزنامهنگاری را دنبال کردم. اما به سادگی میتوان فهمید فضای رسانه دنیای بسیار بزرگتری از روزنامهنگاری است! این است که در دوران دانشجویی فرصت را غنیمت شمردم و در تشکلهای دانشجویی مختلف نقشهای رسانهای را برگزیدم تا بتوانم با این حوزه بیشتر آشنا شوم. مهارتهایم را نیز در این زمینه تقویت کردم و دست آخر، برای تقویت مبانی آکادمیک، کارشناسی ارشد خود را در رشته مدیریت رسانه در دانشگاه سوره دنبال میکنم.
ماجراجویی من همچنان ادامه دارد! دنیای اقتصاد رسانهها، کسبوکارهای رسانهای، تضمین کیفیت در رسانهها و نقش کلانداده در جهان مدیریت رسانه برای من جذاب است! هیچگاه قرار نیست ماجراجویی و شوق آموختن من متوقف شود! باید یاد گرفت! باید بیشتر آموخت!
همین شوق آموختن بود که با تکیه بر تجربیات دوران مهندسی ماشینهای صنایع غذایی خواندنم و دانش و تجربیات کسبشده از فضای رسانه و ارتباطات، از آذر سال ۱۴۰۱ نیز بهعنوان کارآموز روابط عمومی وارد شرکت صنایع غذایی ماسترفوده، زیر مجموعه گروه صنعتی گلرنگ شدم و تا به امروز مشغولم!
تاریخ گواهی میکند: شاید بتوان با شمشیرها و گلولهها، کشورها را فتح کرد و جنگها را پیروز شد؛ اما پیروزی نهایی از آن کسی است که در نبرد قلمها پیروز شود.