
هر چند وقت یکبار، ممکن است فردی به من تماس بگیرد و با صدایی زیبا، بگوید که چون یا منابع انسانیمان خیلی خوب است یا به مسئولیت اجتماعی اهمیت میدهیم و یا برندهای بزرگی داریم، از من و مدیریت محترم مجموعه دعوت کند تا در فلان همایش ملی با یک اسم خیلی جذاب شرکت کنیم! چند هندوانه هم زیر بغلمان میگذارد و از رقبای مطرح هم یاد میکند! همایشهایی که عموما فرمولشان مشخص است. چکهای گزافی میگیرند و تندیس و یادمان و هزار و یک چیز دیگر از محل همان چکهای گزاف، بهمان هدیه میدهند!
اما امتنان از آن جنس نیست! جنسش از آن جشنوارههاییست که تا آخرین لحظه معلوم نیست اصلا برندهایم یا خیر؟!

جشنوارهای که چندین گروه داوری و ارزیابی داشت. ابتدا مدارک ارسالیمان را بررسی کردند. مدارکی که با دقت تمام و کمال آنها را تکمیل کردیم. سپس دو گروه برای داوری استانی آمدند. دو گروه ارزیاب سختگیر! ارزیابانی که مو را از ماست کشیدند! تک تک مدارکی که بارگذاری کردهبودیم، فرمهایی که پر کردهبودیم، عکسها و… را چندین بار بررسی کردند. شاید برخی دفعات برای سندهایمان نیز سند آوردیم!
امتنان میخواست تا بداند چه اندازه به همکارانمان توجه میکنیم؟ تا چه حد به مسائل رفاهی، همچون مسکن، وام، فضای کاری، فعالیتهای فرهنگی، ارزاق، فرصتهای رشد و پیشرفت برای همکارانمان به خصوص در سایتهای تولیدی توجه میکنیم؟ و خب برای ماسترفودهای که مهارتافزایی و توانمندترشدن همکاران را رسالت خود میداند، آنقدر حرف برای گفتن در این زمینهها داشت که توجه داوران را به خود جلب کند.

اما میان گفتن و دیدن تفاوتهاست! باید برای داوران مستند تهیه میکردیم. اسنادی که مو لای درزشان نرود. و بزرگترین درس آموخته من از این جشنواره شد همین! این که گاه گاهی تنبلیمان میشد تا اقدامات شایستهای که همیشه انجام میدادیم را خوب گزارش بنویسیم، مچمان را در این جشنواره گرفت! و من یاد گرفتم که کار امروز نباید به فردا سپرد! باید تا یک پروژه خوب انجام میشود، زیربنای مستندات آن را به خوبی بنا کنیم!
و حالا شرکت صنایع غذایی ماسترفوده توانست تا در سی و ششمین دوره جشنواره امتنان به عنوان رتبه اول واحد نمونه استان مرکزی شناخته شود. رقابتی که با حضور صنایع بزرگ استان مرکزی، پشت سرما به پایان رسید. این موفقیت را به تمام همکاران عزیزم تبریک میگویم و امیدوارم تا در کنار هم موفقیتهای بزرگتری را رقم بزنیم!