«حسش نیس» در کار نیست! هنر «خویشتن‌داری» چرا و چگونه بر زندگی ما تأثیر می‌گذارد؟

1403/08/16 ۰:۴۴ ق٫ظ

یکی از کتاب‌های جذابی که به تازگی خوانده‌ام، کتاب «خویشتن‌داری» نوشته پیتر هالینز و ترجمه سمیه قوامی‌نژاد و کاری از انتشارات آریاناقلم است. کتابی که در عین اختصار، جان کلام را به مخاطبش می‌رساند و آنچه را که باید بگوید؛ می‌گوید. موضوع اصلی کتاب به‌طور کلی بر انضباط شخصی و یا به قول خودمانی «دیسیپلین» تکیه دارد. واقعیت این است تا زمانی که خودمان، افکار و شیوه‌های کارکردنمان را مدیریت و قاعده‌مند نکنیم؛ نخواهیم توانست در دنیای شغلی، عاطفی و… نیز موفق باشیم.

ابتدای مسیر این کتاب با این که اصلا چه می‌شود که می‌خواهیم کاری را بکنیم یا نکنیم آغاز می‌شود. چه زیربنای فیزیولوژیک و چه زیربنای انگیزشی! سپس کتاب به سراغ روش‌های منضبط‌بودن و راه‌هایی که خودمان سر خودمان کلاه می‌گذاریم تا منضبط بودن را دور بزنیم می‌رود. روش‌های بسیار جالبی را مطرح می‌کند. تکنیک‌هایی که یادگیری آن‌ها به ما کمک می‌کند تا برای هر موقعیت از زندگیمان راه‌کاری در مسیر منضبط‌بودن داشته باشیم.

اما آن جایی که برای من نقطه طلایی کتاب محسوب می‌شد؛ ارائه مدلی بود که وقتی می‌خواهیم رفتارمان را تغییر دهیم با آن مواجه می‌شویم. مدل ۶ منبع تأثیرگذاری. من این مدل را به این شکل تجسم می‌کنم.

ما نقطه‌ی آغازیم! وقتی می‌خواهیم تغییری در خودمان ایجاد کنیم، باید انگیزه‌اش را در خودمان تقویت کنیم. در کتاب به این حقیقت که انگیزه‌ها موقتی هستند و چطور باید پایه‌های آن را در خودمان محکم کنیم مفصل بحث شده است. اما باید به خودمان و توانایی‌هایمان نگاه کنیم تا بفهمیم این تغییر در توان ما هست یا نه؟ آدم‌های دوروبرمان چه؟ تا چه حد می‌خواهند و می‌توانند در تغییر ما مؤثر باشند؟ آیا از تصمیم ما برای تغییر حمایت می‌کنند؟ آیا اگر موافق بودند؛ توانایی آن را دارند که ما را در مسیرمان هدایت کنند؟

و در نهایت محیط دوروبرمان! ساختاری که در آن زندگی می‌کنیم، از ساعت رفت‌وآمد بگیر تا قوانین محل کار تا هر شرایط غیر انسانی دیگری که روی ما اثرگذار است. آیا محیطی که در آن قرار گرفته‌ایم، چه از نظر ظاهری و چه از نظر معنوی انگیزه و توانایی آن را دارد تا تصمیم ما برای تغییر را عملی کند؟ و یا بر سر راه می‌ایستد؟!

به نظر من و با دیدگاهی که از این کتاب دریافت کردم؛ به‌خصوص با این مدل مهمی که اشاره شد؛ وقتی با تمام منطق و دانشمان تصمیم می‌گیریم که تغییری را در خودمان ایجاد کنیم؛ چه عادت یا رفتاری را در خودمان خلق چه حذف کنیم؛ ابتدا باید خودمان را بشناسیم و آن مقاومت درونیمان نسبت به تغییر را درک کنیم و بعد آن را تقلیل اثر دهیم. سپس به سراغ محیط و آدم‌های بیرون برویم. گاه باید برای ایجاد تغییر افرادی حذف کنیم! محیطی را ترک کنیم! باید شجاعت تغییر را داشته باشیم و برای به ثمر نشستن آن صبور باشیم.

چگونه و با چه روش‌هایی؟ کتاب را بخوانید!

دیدگاه تان را بنویسید

نظر خود را درباره این مقاله بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *