عجب مهر نامهربانی است امسال. آسمان هنر ایران امروز سوگوار خاموش شدن ستاره شجریان شد. عحب غمی و عجب حزنی امروز گلوی مام وطن را میفشارد. شجریان صدای ایران بود؛ و اکنون ایران در سوگ شجریان است.
روزههای کودکیمان، هر بار با صدای ربنای او افطار میشد. نوای مرغ سحر، با صدای او معنی مییافت. شور و شهناز با او قابل درک بود. دریغا که چنان این غم سنگین است که قلمهایمان جان نوشتن ندارند. اشکهایمان توان خاموشی ندارند. ما را تحمل این مهر نامهربان نبود!
وی تمثال آزادگی در هنر بود. تواضع وی زبانزد و اخلاق و منش وی سرلوحه زندگی هنرمندان بود. شجریان، درخت تنومند سنت ایران زمین در دوران مدرن بود.
هر ستارهای که در آسمان هنر ایران خاموش میشود؛ این آسمان را تا سالها تیره و تار میکند. ستارهی شجریان ستاره پر نوری بود که به دور از انتظار است؛ خاموشی نبودن او، از جان این آسمان رخت برکند. به یقین راه او ادامه خواهد یافت. به یقین در یاد مردم ایران تا ابد، ربنای او نواخته خواهد شد. به یقین فردای ایران، از یاد چنین اسطورهی موسیقی پر خواهد بود.
باران، سوگواری مهتران آسمان در فراق وی است. ما کهتران خاک به شیون خاموشی خود اکتفا کنیم.
علیرضا صبا،
فرزند کوچک ایران بزرگ،
۱۷مهر نامهربان ۱۳۹۹